آژانس دو نفره پارت ۳

یوکوهاما_عصر ۷/۲۵
دازای: منظورت چیه؟ چرا تو،..... باید منو به توکیو ببری؟
چویا: یه فرد ناشناس بهم زنگ زد و گفت که اگه تا ۷۲ ساعت دیگه تو رو به توکیو نبرم تمام اعضای مافیای بندر رو می‌+کشه همین‌طور آژانس کارآگاهی رو
دازای: آره به منم گفتن که باید به توکیو برم البته تصمیم گرفتم اول بیام اینجا تا ببینم چیزی دستگیرم میشه یا نه.
البته از تو بعید نیست که سَر سَری عمل کنی چون، همه که مثل من نیستن!
دازای این رو گفت و با لبخندی از خود راضی به چویا نگاه کرد...
چویا:ای مردک عشق خود+کشی فکر کردی کی هستی که.....
صدا فردی که می‌گفت کمک، حرف چویا رو قطع کرد...
فرد ناشناس:کمک، کمک، کسی صدای منو می‌شنوه؟!
دازای و چویا به دنبال صدا بودند که چویا به دازای گفت: صداش خیلی شبیه توئه مطمئنی یه برادر نداری؟!
دازای: معلومه که ندارم!
اما وقتی به عامل صدا رسیدن حتی یک ذره هم با دازای فرقی نمی‌کرد
چویا: هی تویی که دست و پات رو بستن بگو ببینم چرا انقدر شبیه....
دازای:شبیه منی؟!
اما اون مرد ناشناس که خیلی شبیه دازای بود هیچی نگفت و فقط تقاضای کمک کرد!
چویا: هی ببینم مطمئنی یه برادر دوقلو نداری؟
چون دقیقاً مثل خودت سمج و از خود راضیه صدا و قیافشم که باهات مو نمی‌زنه!
دازای: حتی اگه اون برادرم باشه که نیست، اصلاً بهش نمی‌خوره هم سن من باشه!
دیدگاه ها (۰)

آژانس دونفره پارت ۴

آژانس دونفره پارت ۵

بچه هااااااالان ساعت ۰۲:۴۸دارم با مامان و داداشم یه فیلم مهی...

آژانس دو نفره پارت ۲

قهوه تلخ پارت ۴۶درحال قدم زدن بودم که صدایی توجه ام رو جلب ک...

قهوه تلخ پارت ۳۴چویا: پس برگردیم هتل؟دازای: باشه چویا: دازای...

پارت ۱۰ سوکوکو [ یک قلب بیرون از تن]°•°• ویو خودم°•°•چند روز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط